پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

فرزند ایران زمین

اسم گذاری ارنواز واسه بچمون

چند روز پیش ما با رضا اینا باهم بودیم و رضا از ارنواز پرسید اسم نی نی خاله زهره چی باشه یکم فکر کرد و گفت زورو  و اسم خودشم گذاشت پری دریایی . فکر کنم بخاطر این گفت زورو که با زهره یجورایی با هم  همخونی داشته باشن.
26 آذر 1390

برقراری ارتباط مقدور نمی باشد

زهره جون امروز حسابی حوصلش سر رفته چند باری با من صحبت کرد اما فایده ای نداشت اما در اخرین تماس تلفنی به من می گفت با بچه هر چی حرف میزنم جواب نمیده نمیدونم خوابه ، رفته شنا کنه یا اونم مثل من حصلش سر رفته حال نداره جواب بده یا مثل باباش مشغوله . اینارو گفت منم کلی خندیدم خودشم خندش گرفت باهم کلی خندیدیم . این وروجکم معلوم نیست تو دل مامانش داره چکار می کنه که خبری ازش نیست بابا توهم دوتا امار بده به مامان جونت دیگه پس به این نتیجه می رسیم که بر قراری ارتباط مقدور نمی باشد ...
22 آذر 1390

ماه گرفتگی

همینطور که میدونید شنبه غروب(90/09/19)ماه گرفتگی اتفاق افتاد حدود ساعت 17:30 تا 18:20 و ما این زمان بیرون از خونه سمت سعادت آباد بودیم شیرینی لادن میخاستیم کیک بخریم، و زهره جون از ماه گرفتگی اطلاع نداشت و فردای اون روز زن دایی مرضیه بهش گفته بود حالا از اون روز زهره جون ناراحته که نکنه ماه گرفتگی رو بدن بچه بمونه ، اخه میگن اگه دست مامانی رو شکمش باشه و شکمشو نگاه کنه ماه گرفتگی رو پوست بچه می مونه.بخاطر همینم زهره جون ترسیده و زود نماز آیات خونده منم بهش دلداری میدم که اینشااله اتفاق بدی نمی افته. شماهم لطفا دعا کنید ممنون.
22 آذر 1390

هفته 11

ببخشید که من چند روز مطلب ننوشتم. طبق معمول هر هفته ما زنگ زدیم به شماره 909......و راجب بچمون تو این هفته بیشتر فهمیدیم، مثلا اینکه اندازه یه انجیر شده و 3/8سانتیمتر قدشه و وزنشم 8 گرم پوست شفافی داره و رگهای بدنش مشخصه و ریشه دندوناش تو لثش شکل گرفته و استخوانهاش تو این هفته در حال شکل گرفتن و لگد میزنه و جالب تر از همه سکسکه هم می کنه که اینها در هفته 16 به بعد قابل حس تر میشه خلاصه کلی حال میده این تلفن زدنه حتما امتحان کنید
19 آذر 1390

نظر شما چیه؟

هیچ چیز زیبا تر از آن نیست که نوزادی در آغوش مادرش شیر نوشد. فرشتگان صف می بندند تا مادر را یاری کنند که پستان به دهان کودک نهد
13 آذر 1390

گریه زهره جون

زهره جون دیشب هق هق گریه می کرد. من ...من........ بخدا من اذیت نکردمش، خب ...خب بزاریدتعریف کنم نه فحش نه فحش ندید به من، بابا برای امام حسین تو محرم گریه می کرد ای بابا . آخیش داشتن می کشتنم کاش واسه شوهراتونم اینطوری دفاع می کردید. بابا جونم دیدشون اینارو که بعدا خوندی میفهمی مردا چی می کشیدن از دست ........ فرار کنم بهتره
13 آذر 1390

خواب دیدن زهره جون

زهره جون دیشب خواب یه نی نی تپلی و سفید رو دیده با موهای پر به رنگ مشکی (کلی با ذوق و شوق صبح برام تعریف کرد) نمی دونم اینکه میگن خواب خانم ها چپه دروسته یا نه؟ ببخشید اگه خانمها ناراحت شدن شنیده بودم و سوال کردم دیده خف مگه چیه؟ می خوام بدونم خف دیده. ...
13 آذر 1390

خوشحال از وجود تو فسقلی

تقریبا همه از وجود تو با خبر شدن و ابرازه خوشحالی می کنن ممنون از همشون مگنه نی نی جون( خیلی سخته که نمیدونیم تو دخملی یا پسر چون نمیتونیم به اسم صدات کنیم )ایشااله سالم باشی بقیشم با خدا ایشااله درست میشه
12 آذر 1390

هفته دهم

خوب این هفته هم مثل هفته های قبل زنگ زدیم به این شماره 9092301306 که راجب نی نی مون تو هفته دهم بیشتر بدونیم ، نی نی مون شده اندازه هسته خرما ، موهای سرش مثل کرک هلو ، انگشتاش بزرگتر شده مفاصلش کامل تر شده و اینکه حالا لگدم میزنه فسقلی واقعا حس قشنگیه باید تو این شرایت ما باشید تا درک کنید همه میگن بابایی تو رو بیشتر از مامانی دوست داره و تو حرکاتش معلومه اما اینطور نیست من تو رو اندازه مامانی دوست دارم نه کم نه زیاد . دوستون دارم اهای دور نگیریدا با هر دوتونم ...
12 آذر 1390