خبر خبر
پرهام جون ديشب كلي به تنهايي راه رفت و خيلي ذوق كرده بود تا جايي كه هر بار مي خورد زمين زود بلند ميشد و دوباره راه مي رفت و كلي ذوق داشت البته تشويق هاي مامانش هم بي تاثير نبود ممنونم همسرم
نویسنده :
محمد جلیلی
9:29
شوت زدن
پرهام در ادامه ذوقي كه براي راه رفتن داشت به توپ هم مي خواست شوت بزنه اما دوباره اول نتونست اما براي دفعه بعدي تونست شوت بزنه و بلينگ خورد زمين اما از پشتكارت ممنونم پرهام جان موفق باشي
نویسنده :
محمد جلیلی
9:29
واكسن يكسالگي
پرهام امروز كه تولد يكسالگيشه بايد واكسن هم بزنه اميدوارم زياد اذيت نشه
نویسنده :
محمد جلیلی
9:27
تولدت مبارك عزيزم
پرهام جان تولدت مبارك عزيزم انشالله هميشه شاد و سر بلند باشي و باعث شادي و سربلندي وطنت و مردم وطنت بشي و 100 سال با عزت زندگي كني نابغه من و ماماني تو هستي عزيزم روت حساب ويژه باز كرديم . دوباره من و مامانت تولدت رو بهت تبريك مي گيم
نویسنده :
محمد جلیلی
9:25
دكتراي كلك
پرهام فكر مي كنه استاد كلك اما نميدونه باباش دكترا داره ديشب خونه مامان سليمه هندونه مي خورديم كه پرهام خيلي دوست داره مامان سليمه هم خوب به پرهام ميرسيد اما سرلاكي كه مامانش درست كرده بود رو نمي خورد تا اينكه باباش وارد عمل شد هندونه رو اماده مي كرد تا پرهام دهنش رو باز مي كرد مامانش قاشق سرلاك رو مي كرد دهنش جالب اينجاست اين كار اول باعث تعجب پرهام شد اما بعد از چند قاشق خوردن باعث خنده پرهام شد و كلي ذوق كرد البته اين رو هم بگم به اعضا هر قاشق سرلاك يه كم هندونه هم بهش مي دادم اما اين خندش منو كشته بود
نویسنده :
محمد جلیلی
14:56
اولين قدم ها
امروز به سلامتي پرهام بدون كمك هيچكس و هيچ چيز تونست دو قدم تو زندگيش برداره به اميد قدم هاي موفق ديگه تو همه زمينه ها
نویسنده :
محمد جلیلی
14:49
حس
پرهام ديگه ياد گرفته خجالت بكشه و از همه مهمتر قهر كنه
نویسنده :
محمد جلیلی
8:55
ماما و بابا
پرهام ديشب خيلي كلافه بود و فقط گريه مي گرد كه يه هو گفت ماما و اين رو چند بار تكرار كرد كه مامانش رفت بغلش كرد بعد گفت بابا (تكرار) و من امدم پيشش كه آروم شد صحنه جالبي بود.
نویسنده :
محمد جلیلی
8:54