پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

فرزند ایران زمین

آش دندوني

خب پنج شنبه مادر جون پرهام مي خواد براش آش دندوني درست كنه و بند خدا از وسط هفته دنبال تدارك اين كاره . مامان ممنونم از شما
25 ارديبهشت 1392

وابستگي

پرهام خيلي به من وابسته شده و كافيه صداي در بياد مثل جت خودشو به در ميرسونه تا من بغلش كنم منم دلم براش پر ميكشه كه زودي برم خونه بچلونمش  
25 ارديبهشت 1392

بشكن بشكن

آقا پرهام كه حالا تقريبا 11 ماه شده شروع شيطنتاشه تا اونجايي كه ميتونه داره ميشكنه از كاسه بشقاب گرفته تا جا شمعي و جا ميوه اي كريستال مامانش رو آخه پسرم فداي سرت اما فكر ما هم باش بابا جون
14 ارديبهشت 1392

چشم و نظر

سلام پرهام جان الان كه اين رو مي خوني نمي دونم چند ساله هستي و چندمين بار اين رو مي خوني انشالله سلامت باشي و ما هم زنده باشيم ، آقا پرهام ما چشم خورش ملسه و ما داستان داريم از يه طرف خوشحال هستيم از اينكه همجا صحبت از پرهام از يه طرف هم نگران انشالله شاد و سلامت باشي
11 ارديبهشت 1392

مامان روزت مبارك

سلام پرهام جان امروز روز مادر هستش و تو بايد هميشه اين روز رو يادت باشه و هميشه قدردان مادرت باشي چه من زنده باشم چه نباشم  زهره جان روزت مبارك من و پرهام دوستت داريم         ...
11 ارديبهشت 1392

حس تملك جويي

بهبه حس تملك جويي هم به صفات خوب آقا پرهام اضافه شد و الان چند وقتيه به وسايل و حتي من و مامانش اين حس رو پيدا كرده البته يك كم هم همه چيز رو با گريه مي خواد اين داره منو اذيت مي كنه اما درست ميشه اميد به خدا
2 ارديبهشت 1392

رقاص

آقا پرهام از همه لحاظ كه هوشش زياده هيچ رقاص و موسيقين خوبي هم هست و ريتم رو خوب ميشناسه و بجايجاش دست ميزنه بجايجاش از باسنش و دستاش و سرش واسه رقصيدن استفاده مي كنه و كلا بلايي شده  ماشاالله 
2 ارديبهشت 1392

جيگر

سلام آقا پرهام يه جيگري شده كه نگو آدم مي خواد بخوردش حالا ديگه ميشه گفت ميخواد از ديوار راست بالا بره ميز رو مي گيره شروع ميكنه دورش راه رفتن خيلي كم حسادت ميكنه (در مقايسه با .... خيلي كمه) جديدا عشق رانندگي هم شده قربونش بشم
26 فروردين 1392

گزارش

خوب آقا پرهام الان ديگه خيلي شيطون شده و تو مسابقه چهاردستوپا رفتن اوله. دوست داره دور ميزها رو بگيره و با احتياط راه بره. تاحالا چندباري كلش به ميز خورده . عاشق سيم. تقريبا ملموس ميشه گفت حرف ميزنه. همه هم عاشقشن و زنگ ميگن دلمون براش تنگ شده بياييد تهران ديگه آخه ما شمال بوديم
19 فروردين 1392