پرهام قصه گو
پرهام ديشب براي مامان و بابا قصه گفت:
مامان:پرهام برامون قصه ميگي؟
پرهام :اهيم(يعني بله)
بابا :بگو بشنويم
پرهام :لالا بزنيد لالا بزنيد
مامان . بابا :باشه
پرهام :يكي نبود به گوران(قران)(قران همون خدا هست) لوپتو بكشم
مامان بابا : خوب بعدش
پرهام همين ديگه يكي نبود به گران لوپتو بچشم
بابا:؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
مامان :اي قربون پسرم تو اگه اين زبون رو نداشتي چي ميشود تو اگه نبودي من چكار مي كردم و ...............
بابا:خور پوف خور پوف خور پوف
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی