اومدن مهمان برای ما(دل نوشته هاي ماماني)
پسری الان تو ماه هشتم هستم شرایتم خیلی خیلی سخت شده بیخوابی از یه طرف کمردرد از طرف دیگه استرس این آخريا که دیگه هیچی حتی نشستن و پا شدنم سخت شده یه روز از قضا که مهمان داشتیم کمرم خیلی درد داشت بابایی خونه رو یه طی، جارو برقی و گردگيري كرد بعد هم که رو دنده چپ بود نشست پای تلویزیون و به جای اینکه کمی بیشتر کمکم کنه اصلا توجهی نکرد و خوابید منم که مجبور بودم با هر سختی که بود به کارا رسیدم ولی اون شب پسرم، تا صبح از کمر درد نتونستم بخوابم اون شب دلم خیلی گرفت با اینکه دکتر یه جورایی منو استراحت مطلق کرده . پسرم سعی کن تو زندگیت لجباز نباشی چون این صفت خوبی نیست ممکنه باعث ناراحتی دیگران بشي. با تشکر ازلطف بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی