پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

فرزند ایران زمین

حرفات منو كشته

آقا پرهام ميدونستي وقتي 2 سال و 4 ماه و 10 روزت بود به ممنون ميگفتي دندون. داستان اين بود كه شما شام  كه خوردي مامان بهت گفت پرهام بگو ممنون خدايا شكرت كه شما برگشتي گفتي دندون گه طبق معمول مامانت قربون صدقت رفت جيگر    
19 آبان 1393

پرهام خوردني

پرهام هرچقدر بزرگتر ميشه خوردني تر ميشه ديشب برگشته به مامانش ميگه دوشت دارم بعد ميگه بابا رو دوشت دارم. قربون پسر احساسي و خوش قلبم بشم 
3 آبان 1393

جملات جالب پرهام

خاله= گاله بستني=بدني بابا= بابات شمارش اعداد =1/2/5/6 پرهام جليلي= عام دليلي کمک=تومک گربه=گوبه هندونه=ایدونه و...... عكس نمايشي ...
2 شهريور 1393

نمايشگاه كودك

ديروز آخرين روز نمايشگاه كودك تو بوستان گفتگو بود و من و زهره جون پرهام رو به اونجا برديم و براش مقداري كتاب و اسباب بازي مناسب سنس رو خريديم كلي ذوق داشت و داخل كالسكه كتاب ورق ميزد و راستي كلي با دوستايي كه اونجا پيداكرد بود نقاشي كشيد و اين استعداد رو داشت كه با دو دست همزمان نقاشي بكشه تازه هواسش به دوستاشم بود بگم كه عكس هم داره كه بعدا ميزارم براتون ...
24 دی 1392

باغ پرندگان (شيان)

با ماماني و آقا پرهام رفتيم باغ پرندگان انجا كلي پرنده بود كه آزادانه زندگي مي كردن البته بغير از عقاب و كركس شاهين و لاشخور كه تو يه محوطه بزرگ فنس كشي شده بودن بقيه بالاشون رو چيده بودن و آزاد تو بركه ها زندگي مي كردن مثل فلاميگو قو لك لك طاووس ..... پرهام هم باتعجب نگاه ميگرد وجواب سوالاتش  رو راجب اين دنيا پيدا مي كردانجا هم عكس داره كه ميزارم براتون بعدا 
24 دی 1392

عشق ضبط ماشين

تا ميشينه تو ماشين اولين كاري كه ميكنه درب داشبورد رو باز ميكنه و پنل ضبط رو در مياره ميده به من كه براش وصل كنم اين عادت قديميه و الان رقاصي شده براي خودش
15 دی 1392

بامحبت

پرهام كه چند روز پيش واكسن 18 ماهگي رو زده(به لطف بابابزرگ مجتبي و مامان زهره) يك كم حال ندار شده و پاش درد ميكنه اما از محبتش نسبت به ديگران كم نميشه اين موجود فرشته روي زمينه وبه همه محبت مي كنه بغل ميكنه مچلونه و بوس ميكنه عاشقتم
15 دی 1392